ونسان ون گوگ
ونسان ونگوگ نماد نوگرای نقاشی مدرن خالق شب های پرستاره از هنرمندان سبک پستامپرسیونیست است که در این مقاله سعی شده تصویر جامع از آن برای شما تهیه شود
اصطلاح پستامپرسیونیست یا پسا دریافتگر نخستین بار توسط راجر فرای نقاش و منتقد بریتانیایی در عنوان نمایشگاهی بهکار گرفته شد که در سالهای ۱۹۱۰ و ۱۹۱۱ در نگارخانه گرافتن لندن برگزار شد
هنرمندان پسا دریافتگر از ضرب قلمهای تند و یک نوع تخلیه هیجانی در آثارشان استفاده میکنند. این دوره را راهگشای تحولات نقاشی قرن بیستم میدانند. شیوه پست امپرسیونیسمها فردی تر از امپرسیونیسمها میباشد. موضوع آثار آنها همواره از طبیعت اخذ شده بود. برخورد آنها با طبیعت به گونهای تحلیل ساختاری است.
از هنرمندان این سبک میتوان به سزان،ونسان ونگوگ گوگن اشاره کرد که از این میان ون گوگ را پدر هنر مدرن میدانند. یکی از نقاشیهای این سبک شب پر ستاره اثر ونسان ون گوگ میباشد که کار رنگ روغن بر روی بوم است و به خوبی میتوان اثر هیجانات سبک پست امپرسیونیسم را مشاهده کرد کل اثر زمینه تیره دارد که نور ستارهها روشنایی به اثر میبخشد.
بیوگرافی ونسان ونگوگ
عمر حیات ونگوگ یا وینسنت ویلم وان خوخ اگرچه کوتاه، اما پر از فراز و نشیب بود. پدرش پیشوای روحانی پروتستان بود و سه عمو داشت که کسب و کارشان فروش آثار هنری بود. سالهای نخست زندگی چندان باب میلش نبود. بعد از اینکه از کار کردن در فروشگاه عمویش و دلالی آثار هنری خسته شد، مسیر زندگی را به عنوان یک کشیش پروتستانی ادامه داد.
تولد ونسان ون گوگ
خالق آثار معروف و ماندگار «شبهای پرستاره» و «گلهای آفتابگردان» که ۳۰ مارس ۱۸۵۳ (مصادف با ۱۰ فرودین ماه) در شهر کوچکی در کشور هلند به دنیا آمد، در تاریخ ۲۹ جولای ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی از در میان کشتزارها بر اثر شلیک گلولهای که عموما گفته میشود خودش آن را شلیک کرده، زخمی شد و روز بعد هم درگذشت
در سال ۱۸۶۰ (میلادی) وارد دبستان روستای زوندرت شد. جایی که یک کشیش کاتولیک به ۲۳۰۰ دانشآموز درس میداد. از سال ۱۸۶۱ یک معلم خصوصی، به او و خواهرش ویل درس میداد تا اینکه در سال ۱۸۶۴ به یک مدرسه شبانهروزی به نام سنت پرولیدر زونبرگ رفت. دوری از خانواده او را افسرده میکرد و این مسئله را در بزرگسالی نیز عنوان کرد. در سال ۱۸۶۶ به یک دبیرستان به نام ویلن کلسدر تلبوری رفت و در آنجا تحت نظر کنستانتین هایزمن، که در پاریس به موفقیتهایی رسیده بود، اصول نخستین طراحی را آموخت.
در سال ۱۸۶۸ ونسان ناگهان به خانه بازگشت؛ بعدها در نامهای به تئو، سالهای نخستین خود را اینگونه توصیف میکند: «دوران جوانی من تیره و سرد و بیحاصل بود».
ونسان در ۱۸ سالگی، بین ۱۸۷۱ و ۱۸۷۲. او در این زمان در یکی از شعبههای شرکت گوپیل و شرکا در لاهه کار میکرد.
ون گوگ دلال هنری
ونگوگ جوانی خود را به عنوان دلال آثار هنری و معلم گذراند. مدتی نیز در انگلستان و همچنین در میان کارگران معادن زغال سنگ شهر بوریناژ در بلژیک به عنوان مُبلغ مسیحی فعالیت کرد.
در آوریل ۱۸۸۱ میلادی او دوباره به خانه پدری بازگشت و با هر نوع مَتریالی آغاز به یادگیری طراحی کرد. بسیاری از کارهایش ملهم از زندگی دهقانی بودند. در پایان ۱۸۸۱ میلادی او به لاهه نقل مکان کرد و در آنجا هم به طراحی مشغول بود. در انتهای ۱۸۸۴ میلادی پس از یک دوره جابهجاییهای پی در پی و تجربههای گوناگون، ونگوگ شروع به طراحی و نقاشی یک مجموعه بزرگ از پرترهها و دستهای پینه بسته دهقانان کرد تا اثر بزرگ خود را آماده کند.
آغاز دوره نقاش برای ون گوگ
وی فعالیتهای جدی خود را به عنوان طراح و نقاش از سال ۱۸۸۰ و در سن ۲۷ سالگی شروع کرد، و از آنجاکه در سن ۳۷ سالگی درگذشت، در واقع تمام آثارش را در ۱۰ سال پایانی عمر خویش آفرید که شامل بیش از ۹۰۰ نقاشی، بیش از ۱۱۰۰ طراحی و ۱۰ چاپ میباشد.
ون گوگ شیفته نقاشی از کافههای شبانه، مردم طبقهٔ کارگر، مناظر طبیعی فرانسه و گلهای آفتابگردان بود. مجموعهٔ گلهای آفتابگردان او که تعدادی از آنها از سرشناسترین نقاشیهایش نیز بهشمار میآیند شامل ۱۱ اثر است. خودنگارهها و شبهای پرستارهٔ وی از دیگر نقاشیهای برجستهٔ او بهشمار میآیند.
علاقه شدید او به مذهب باعث شد که در سالهای نخست جوانی به عنوان مبلغ دین مسیحیت به میان کشاورزان و کارگران کشور بلژیک برود. در همین دوره نیز شروع به کشیدن طرحهایی از مردم محلی کرد و به این ترتیب به دنیای بزرگ و بیمرز هنر پا گذاشت. در همان دوره و در سال ۱۸۸۵ اثر «سیبزمینیخورها» را که به عنوان اولین کار مهم او شناخته میشود کشید.
آشنای ونگوگ و گوگن
ونگوگ در فوریه ۱۸۸۸ درست زمانی که از تنهایی شدید رنج میبرد، به «آرل» سفر کرد. او قصد داشت یک گروه از هنرمندان را در خانه زردرنگی که اجاره کرده بود، گردهم آورد. او در بهار همان سال از «پل گوگن» نقاش پستامپرسیونیست فرانسوی، برای پیوستن به این طرح دعوت کرد.
ونسان تابستان را به کشیدن نقاشیهای متعدد سپری کرد تا به گوگن نشان دهد چه توانمندیهایی دارد. گوگن سرانجام در اکتبر به آرل رسید، اما اتفاقها آنطور که ونگوگ تصور میکرد، پیش نرفت؛ با اینکه گمان میرفت آنها زوج هنری مناسبی برای هم باشند، به این نتیجه رسیدند که خیلی کم با هم تفاهم دارند.
گوگن درباره رابطهاش با ونگوگ گفت، مسلماً در زمینه نقاشی با هم به تفاهم نمیرسیم. ونگوگ نیز انتقادهای گوگن را «عذابآور» دانست و همین باعث شد او ثبات روانی خود را تا حد زیادی از دست بدهد. اما بدتر از آن، این بود که گوگن او را در ماه دسامبر رها کرد و رفت.
ونگوگ در طول زندگی دورههای افسردگی و حملات عصبی بسیاری را پشت سر گذاشت. گفته میشود نشانههایی که در او مشاهده میشد، علائم اختلال دوقطبی بود.
او در ۲۳ دسامبر ۱۸۸۸ با تیغ به سمت گوگن حمله کرد، اما ناگهان ایستاد و راهش را عوض کرد. گفته میشود همان شب، گوش خود را برید و اگر مردم پلیس را خبر نکرده بودند، از خونریزی جان خود را از دست داده بود. برخی دیگر از تاریخپژوهان هنر بر این باورند که ونگوگ گوش خود را در دوئل با دوستش از دست داد.
جنون و هنر
فوریه سال ۱۸۸۹ مردم آرل از مقامات خواستند تا ونگوگ در یک آسایشگاه روانی بستری شود. به این ترتیب، ونگوگ بدون اینکه وسیلهای برای نقاشی یا کتاب در اختیارش باشد، در یک اتاق حبس شد. اما مدتی بعد ونگوگ را به آسایشگاه روانی دیگری منتقل کردند و او توانست تا اندازهای توهمات خود را کنترل کند.
برخی از معروفترین نقاشیهای ونگوگ در طول سه سالی که در این بیمارستان بستری بود خلق شدند که از جمله آنها میتوان به اثر «شب پرستاره» اشاره کرد.
مرگ ونگوگ
جدال میان ونگوگ و جنونی که گریبانگیرش شده بود در نهایت به نفع بیماریش تمام شد و به همین خاطر هم روز به روز فرورفتگی و افسردگی او عمیقتر میشد. سرانجام در ۲۹ جولای ۱۸۹۰ در سن ۳۷ سالگی در میان کشتزارها، گلولهای به سینه او شلیک شد و روز بعد در مهمانسرای «روو» درگذشت. تصور عمومی بر این است که او خود گلوله را به سینهاش شلیک و خودکشی کرده است.
تابلو سیب زمینی خوران اثر ونسان ون گوگ
زندگی در پاریس تأثیر بسزایی در زندگی هنری ونگوگ داشت. درست در زمانی که پاریس مهد هنر شده بود، او در این شهر زندگی و مهمتر از همه به صورت جدی و متعدد نقاشی میکرد. در این دوره آثار ونگوگ متأثر از محیطی که در آن قرار گرفته بود، روشنتر و خوشرنگتر میشد. او با استفاده از تکنیک بازی رنگها، رنگهای متضاد و جیغ را در کنار هم قرار میداد و همین موضوع هم بعدها منجر به منحصر به فرد شدن آثارش شد.
به طور کلی به تصویر کشیدن طبیعت و بهویژه مزرعههای گل آفتابگردان، زندگی مردم در شهر و کافهها و کشیدن پرتره بخش زیادی از آثار ونگوگ را به خود اختصاص داده بود.
ونگوگ اثر «سیبزمینیخوران» را به جبران حمایتهای برادرش تئو برای او فرستاد و در بخشی از نامهای که به همراه اثر فرستاده بود، نوشت: «من تلاشم را کردهام که تأکید کنم این آدمهایی که در نور چراغ مشغول خوردن سیبزمینی هستند، با همان دستانی که در ظرفها گذاشتهاند، زمین را کندهاند و این تابلو از کار سخت آنها و اینکه چگونه غذایشان را بهدست میآورند سخن میگوید.»
مقبره ونسان ون گوگ و برادرش تئو
مردم در حال ترک کلیسای اصلاحی نونن ۱۸۸۴ م.
بوتهٔ گندم ۱۸۸۵ م.
پرترهٔ دکتر گاشه. ونسان این اثر را در آخرین سال زندگی خود کشید،
در سال ۱۸۹۰ تئو برادر ونگوگ بدنبال خانهای برای او که از بیمارستان روانی در سنت رمی مرخص شده بود میگشت. با توصیه کامی پیسارو بیمار سابق دکتر گاشه که به تئو دربارهٔ علاقه گاشه برای کار با هنرمند گفته بود-تئو برادرش را به دومین خانه دکتر در اواز فرستاد. اولین برداشت ون گوگ از گاشه خوب نبود. در نامهای به برادرش خاطر نشان کرد: فکر میکنم ابداً نباید روی دکتر گاشه حساب کنیم. فکر میکنم او از من بیمارتر است . زمانی که مرد نابینایی، نابینای دیگری را هدایت کند، هر دوی آنها در گودال نخواهند افتاد؟ اگر چه در نامهای که تاریخ دو روز بعد را دارد به خواهرش ویلهلمینا، اطمینان داد: «دکتر گاشه یک دوست واقعی است، آنقدر از نظر بدنی و فکری به هم شبیه هستیم که او را مثل برادرم میدانم.»
جمجمه و سیگار یک نقاشی بدون تاریخ توسط ونسان ون گوگ است، که جزئی از مجموعه دائمی موزه ونسان ون گوگ بهشمار میرود.
این تابلو احتمالاً در زمستان ۱۸۸۵ تا۱۸۸۶ به عنوان تفسیری خنده دار از تمرینهای محافظه کارانه آکادمیکی بودهاست. این فرض براساس این حقیقت بنا شدهاست که ون گوگ آن زمان در Antwerp بود و در کلاسهای آکادمی هنرهای زیبای Antwerp شرکت میکرد، کلاسهایی که بعدها گفت خستهکننده بودند و چیزی به او یاد ندادند.
در ماه مه سال ۱۸۸۹، ونگوگ به شکل داوطلبانه وارد آسایشگاه سنت پل نزدیک سن رمی گردید او در آنجا به سلولهای دیگر نیز دسترسی داشت و از آنها به عنوان استودیو استفاده میکرد، در ابتدا به دلیل پناهندگی فوری، برای نقاشی بدون میلههای پنجره اندکی محدود بود، او دنیا را از پنجره اتاقش میدید، عناصری همچون پیچکها تحت پوشش و گستردگی درختها، یاسها و زنبقها و سوسنها، در باغ
وقتی در خارج از دیوارهای آسایشگاه قرار گرفت، اقدام به طراحی و کشیدن نقاشیهایی با زمینهٔ مزارع گندم، باغهای زیتون و درختان سرو در حومه و اطراف آسایشگاه نمود،
نقاشیهایی با زمینهٔ حومهٔ شهر، زمینهٔ اطراف، درختان سرو و درختان زیتون ترمیم اتصال ونگوگ به طبیعت از طریق هنر است،او حداقل ۱۸ نقاشی در سال ۱۸۸۹ خلق کرد که عمدهٔ مضامین آن در رابطه با درخت مقدس زیتون میباشد که به شکل فراگیر در سراسر جنوب فرانسه وجود دارند و پراکنده هستند.
وَنسان وَن گوگ که از بیماری روانی رنج میبرد، در دسامبر ۱۸۸۸ گوش چپ خود را با تیغ سلمانی برید. دربارهٔ اصل ماجرا تردیدی وجود ندارد و خود نقاش هم در دو خودنگاره تصویر خود را با گوش باند پیچی شده کشیدهاست. ون گوگ تا روز ۲۳ دسامبر دو گوش درست داشت، اما روز بعد که او را در بستر غرق خون یافتند، جای گوش چپ او خالی بود و به یاد نمیآورد چه بلایی به سرش آمدهاست. دربارهٔ چگونگی ماجرا حرف و حدیث زیاد است
خودنگاره کشیده شده در سال ۱۸۸۷ میلادی
ونگوگ تلاش کرد پرترههایی از اعضای خانواده اش را نقاشی کند.این پرتره از روی عکس سیاه و سفید مادرش کشیده شدهاست.در نامهای به برادرش تئو ،ون گوگ نوشت: «من پرترهای از مادر را برای خودم می کشم.عکسهای بدون رنگ را نمیتوانم تحمل کنم، و سعی می کنم تصویری با هماهنگی رنگ ترسیم کنم، همانطور که او را در ذهنم می بینم» . با زمینه سبز نقاشی مادر ون گوگ یک زن طبقهٔ متوسط قابل احترام، با محبت و مغرور به نظر می رسد.
گلهای زرد و قرمز خشخاش
اندازه نقاشی کوچک و ۵۴*۶۵ سانتیمتر است و نقش گلهای زرد و قرمز خشخاش است.گفته میشود که ون گوگ آن را در سال ۱۸۸۷ سه سال قبل از خودکشی کشیده است.نقاشی که گلدانی از گلهای زرد و قرمز خشخاش است با زمینه تیره در تقابل است و انعکاسی از تحسین عمیق آدولف مونتچیلی توسط ون گوگ است. نقاش پیری که کارهایش زمانی که برای اولین بار در سال ۱۸۸۶ آنها را در پاریس دید روی او اثر گذاشت.
خانه روستایی بین درختان یک نقاشی رنگ روغن است که در سپتامبر ۱۸۸۳ کشیده شدهاست.
گاو لمیده نام نقاشی رنگ روغن اثر ونسان ونگوگ است. او این نقاشیرا در حدود سال ۱۸۸۲ هنگامی که در لاهه زندگی میکرد، کشید.
کاتالوگ رزونه در سال ۱۹۷۰ برپایه پژوهشهای جیکوب بارت دلافای تائید کرد که این نقاشیها در سال ۱۸۸۲ کشیده شدهاند. جان هالسکر اما باور دارد این نقاشیها با نقاشی گاو در علفزار ون گوگ که در سال ۱۸۸۳ کشید، مرتبط هستند.
خانواده روبین
ونگوگ در سال ۱۸۸۸ به آرل در جنوب فرانسه نقل مکان کرد، جایی که بهترین آثار خود را در آنجا خلق کرد. نقاشیهای وی نمایانگر جنبههای مختلف زندگی معمولی است. مانند پرترههایی از اعضای خانواده رولین. نقاشیهای گلهای آفتابگردان، که برخی از مشهورترین آثار ون گوگ هستند، این آثار طی این مدت ساخته شدند. او بهطور مداوم کار میکرد تا ایدههای خود در نقاشی را به روز کند. احتمالاً این دوره برای ونگوگ یکی از دورههای شاد زندگی او بودهاست. او با اعتماد به نفس، روشن بینی و پرداختن به محتوا نقاشی میکرد.
جوزف رولین در طول اقامت خود در آرلس به یک دوست بسیار خوب، وفادار و حامی ون گوگ تبدیل شد. این خانواده با فرزندانی که از ۴ ماه تا ۱۷ سال سن داشتند. به او فرصت داد تا آثار افراد را در مراحل مختلف زندگی تولید کند.
ون گوگ به جای کشیدن کارهایی با سبک عکاسی، از قدرت تخیل، رنگها و تمهای هنری و همچنین خلاقیت خود برای خلق کردن احساسات مورد نظر خودش استفاده کرد.
این سری نقاشیها در یکی از پربارترین دورههای ون گوگ ساخته شدهاند. این اثر به او این اجازه را داد تا بتواند طی چند سال، فراگیریهای هنری را به سمت هدف و بیان چیزی که به کار یک هنرمند معنی میدهد، سوق دهد.
وی در نامه ای به برادرش، تئو، نوشت: «نقاشیهای کنونیام روز به روز ظرافت بهتری پیدا میکنند- بیشتر به موسیقی و کمتر به مجسمهسازی شباهت دارند- و مهمتر از همه، نوید گر جلوه در رنگ هستند.» و به این وسیله خود را بیان میکنند، وینسنت توضیح میدهد که نقاشیهایش مانند موسیقی آرامش بخش هستند.
شب پرستاره
ونگوگ «شب پرستاره» را که اکنون یکی از شاهکارهای پرطرفدارش است، با نگاه کردن به آسمان شب از پنجره آسایشگاه روانی کشید؛ اما همیشه از آن بهعنوان یک اثر ناموفق یاد میکرد. او در نامههایی که به برادرش نوشت، درباره این اثر گفت: «این اثر با من حرف نمیزند، حتی یک ذره هم خوب نیست.»
این در حالی است که اثر «شبهای پرستاره» این هنرمند هماکنون یکی از شاهکارهای هنری جهان محسوب و بهعنوان یکی از نمادهای هنر نوگرای اروپا نیز شناخته میشود.
«گلهای آفتابگردان»، از جمله آثاری است که در دوران مثبتاندیشی ونگوگ کشیده شده است نیز از معروفترین آثار او و مهمترین نقاشیهای تاریخ هنر جهان محسوب میشود.
«گلهای آفتابگردان» اهمیت ویژهای برای ونگوگ داشت. او هفت نسخه از این تابلو را کشید. برای او رنگ زرد به معنی شادی و خوشبختی بود. گل آفتابگردان در ادبیات هلند، نمادی از فداکاری و وفاداری است. این گل در مراحل مختلف پژمرده شدن، چرخه زندگی و مرگ را به مخاطب یادآوری میکند.
اثر «گلهای آفتابگردان»؛ محققان بلژیکی و هلندی در نتایج پژوهش دوساله خود به این نتیجه رسیدهاند که ونگوگ در این اثر از تکنیکی جالب استفاده کرده که در آن رنگ گلبرگها و ساقههای آفتابگردان به تدریج و در طول سالها از زرد به رنگ زیتونی قهوهای تغییر شکل داده و ظاهری پژمرده به نقاشی میدهد
گندمزار با سروها نام ز سه نقاشی یکسان از ونسان ون گوگ است. تمامی این نقاشیها در آسایشگاه روانی پائول مقدس واقع در سن-رمی در نزدیکی آرل در فرانسه به نمایش گذاشته شدند؛ این آثار از نمای قبال مشاهدهٔ کوههای آلپلز از پنجرهٔ آسایشگاه الهام گرفتهاند.
کافه شبانه
این تابلو در سپتامبر ۱۸۸۸ میلادی در آرل کشیده شد، وقتی ونگوگبه آرل نقل مکان کرد، وارد دورهای پرثمر از زندگی کاریاش شد که در آن کارهایش را با فام زرد رنگ میکشید. تئوریهای زیادی در این باره وجود دارد که در این میان برخی معتقد هستند این امر حاصل مصرف بالای داروهای خاصی بود که پس از تاثیرگذاری آنها، بیمار همه چیز را تا حدی مایل به زرد میبیند.
ونگوگ در نامهای به برادرش ادعا میکند که این تابلو به خاطر اغراق خشونت آمیز رنگها و بافت ضخیم رنگی، یکی از زشتترین کارهای او به شمار میرود. کافه شبانه ظهور اولیه اکسپرسیونیسم در نقاشی است که در آن هنرمند اثرش را با احساساتش درمیآمیزد و دیگر یک شاهد صرف به شمار نمیآید.
بر دروازهٔ ابدیت
بر دروازهٔ ابدیت که در سال ۱۸۹۰ کشیده شدهاست. ونگوگ این نقاشی را زمانی که در جنوب فرانسه بسر میبرد و حدود دو ماه پیش از درگذشتش کشید. این نقاشی پیرمردی را نشان میدهد که بر روی صندلی نشستهاست، بازوانش را بر روی دو زانوی خود قرار داده و صورتش را در میان دستانش پنهان کردهاست.
ونگوگ در دههٔ ۱۸۸۰ میلادی و پیش از کشیدن نقاشی اصلی چندین کار مشابه به صورت چاپ سنگی خلق کرده بود. این کارها امروزه در مجموعهها و موزههای گوناگونی نگهداری میشوند. یک تابلو از این مجموعه نیز در موزه هنرهای معاصر تهران نگهداری میشود که زیر آن با «ونسان»امضا شده و در گوشهٔ سمت چپ پایین آن عبارت «بر دروازهٔ ابدیت» با جوهر مشکی نوشته شدهاست.
هواخوری زندانیان
«هواخوری زندانیان» از دیگر آثار مشهور ونگوگ است که به نوعی فکر ناآرام و مغشوش خودش را به تصویر کشیده است. این اثر در سال ۱۸۹۰ و در زمانی خلق شد که ونگوگ به شدت افسرده بود.
”حلقه زندانیان” با ابعاد ۸۰ در ۶۴ سانتیمتر در شرایط دوری ونگوگ از صحنههای طبیعت و زندگی، از روی نسخه چاپی اثر سیاه و سفید نقاش فرانسوی گوستاو دورِ کار شده است. این نقاشی محزون، گروهی از زندانیان را در تنگنای حیاط زندان نشان میدهد که در یأس و ملالت پیرامون دایرهای قدم میزنند. دیوارهای آجری احاطه کننده آنها از تاریکی پایین به سمت روشنایی بالا میروند، لیکن در کادر بسته نقاش گویی همچون حصار مرگ تا به آسمان ادامه دارند. حیاط زندان از سه طرف بسته به شکل خوفناکی خفقانآمیز است و حرکت دایرهوار زندانیان بهسان دور باطل و بیپایان بهنظر میرسد.
تنها نشانه کوچک امید دو پروانه سفید هستند که دور از توجه زندانیان در بالای سر آنها از فراز دیوار خارج میشوند. آنها در نگاه اول نامحسوس هستند، لیکن در دقتنظر بعدی مشاهده میشوند و بر زبان نمادین و سرشت استعاری اثر تاکید میورزند.
سه مرد با لباس رسمی در هیبت مامورین زندان ظاهراً قرار است نظارهگر حرکت دایرهوار زندانیان باشند. در بالای سر زندانیان، پنجرههایی کوچک در پهنه دیوار از سلولهای تنگ و تاریکی حکایت دارند که پس از این دقایق هواخوری در انتظار آنان هستند.
نقاشی در سیطره فامهای حزنانگیز آبی و سبز است و از طیفهای گرم زرد و قرمز رایج در منظرههای مشهور ونگوگ در آن خبری نیست.
در مرکز نقاشی زندانی بدون کلاهی با موهای زرد متفاوت با سایرین توجه مخاطب را بهخود جلب میکند. این مرد بلوند خسته که گویا قصد خروج از حلقه زندانیان را دارد، احتمالا خود ونگوگ است که تلاش میکند بر ترس و تنگناهراسی خود در روزهای سخت آسایشگاه روانی فائق آید. او میخواهد از جنون و روان پریشی رهایی یابد و پس از تشویشهایی که باعث بریدن گوشش شده بود، از دایره افکار مخرب خارج شود.
اما واقعیت زندگی او مسیر دیگری را پیمود. پنج ماه بعد از خلق این اثر، ونگوگ با شلیک به سینه خودکشی کرد و به رنج روحی خویش پایان داد. حلقه زندانیان یکی از تابلوهایی بود که پیش از تشیع جنازه در کنار تابوت وی قرار داشت و حالا در موزه دولتی پوشکین در مسکو نگهداری میشود.
خانه سفید در شب یک تابلو نقاشی رنگ روغن روی بوم است که در ۱۶ ژوئن ۱۸۹۰ حدود ساعت ۸ شب در شهر کوچک اور سور آواز توسط ونسان ون گوگ فقط شش هفته قبل از مرگ کشیده شده است. زمان دقیق به خاطر موقعیت سیاره زهره در نقاشی معلوم شده است. ستارهشناسان دونالد اولسان و راشل دوشر از دانشگاه ایالتی تگزاس در سن مارکوس محاسبه کردهاند که ستاره موجود در نقاشی باید زهره باشد که در آسمان ژوئن ۱۸۹۰ میدرخشید.
نقاشی تاریخ متلاطمی دارد. ابتدا تصور میشد در جنگ دوم جهانی گم شده است، اما در سال۱۹۹۵ در پایان جنگ در موزه ارمیتاژ در نمایشگاهی از کارهای هنری که توسط هیئت حاکمه اتحاد جماهیر شوروی به تاراج رفته بود، در معرض تماشا قرار گرفت.
تابلوی «گندمزار با کلاغها» که در ژوئیه ۱۸۹۰ کشیده شده به عنوان آخرین اثر ونگوگ معروف است ولی در این زمینه میان پژوهشگران هنر اختلاف نظر وجود دارد.
تابلوی «گندمزار با کلاغها» در موزه ون گوگ در آمستردام نگهداری میشود.
گندم زیر رعد و برق ۱۸۹۰ م.
طبیعت بیجان با اَبسینت ۱۸۸۷ م.
باغ پارسوناژ نوینن در بهار
باغ پارسوناژ نوینن در بهار. در مه ۱۸۸۴ زمانی که او در نویین با والدینش زندگی میکرد، خلق شدهاست. طراحی ها و نقاشی رنگ روغن زیادی از باغهای اطراف و باغ پرسوناژ کشیده است.
شب پر ستاره بر فراز رُن
این نقاشی در نقطهای از ساحل رودخانه رن که برای رسیدن به آنجا از خانه زرد رنگ در میدان لامارتین که ونگوگ در آن زمان اجاره کرده بود، فقط نیاز به دو دقیقه پیادهروی داشت، کشیده شدهاست. آسمان شب و تأثیرات نور شب موضوع چند تا از نقاشیهای معروف او مانند: تراس کافه در شب
نقاشی اولین بار در ۱۸۸۹ در نمایشگاه سالانه جامعه هنرمندان مستقل به همراه گلهای زنبق در پاریس به نمایش درآمد.
ونگوگ کشیدن این نقاشی را در نامهای به برادرش تئو اعلام کرده و آن را توصیف نمود:
در واقع نقاشی طرح کوچکی از میدان روی بوم ۳۰ بود.بهطور خلاصه آسمان پرستاره شب -در زیر نور یک چراغ گاز است. آسمان به رنگ زرد، آب به رنگ آبی، زمین رنگ بنفش مایل به ارغوانی سیر و شهر آبی و ارغوانی رنگ آمیزی شدهاست. چراغ گاز زرد و انعکاس نور آن از رنگ قهوهای مایل به زرد به رنگ سبز برنزی متمایل میگردد. در آسمان کبودفام دب اکبر به رنگ سبز و صورتی درخشان است، که زردی نسبتاً کم آن د ر تقابل با رنگ طلایی تند چراغ گاز است. پیکر کوچک دو عاشق هیجانزده در پیش صحن وجود دارد.
گلدان رُزها ۱۸۹۰ م.
سروها در شب پرستاره ، 1889
ونگوگ با برادرش تئو در مونته مارته در سال ۱۸۸۷ زندگی میکرد، که در بالای شهر پاریس واقع شده بود و موجب میشد افق زیبایی از پاریس دیده شود که او بارها در نقاشیهایش کشیده بود.
چهره تئو ون گوگ، ۱۸۸۷. پیش از این تصور میشد این یک خودنگاره از ونسان باشد . ولی تحقیقاتی در سال ۲۰۱۱ نشان دادهاست که این چهره تئو است.
تئودوروس ون گوگ یک دلال آثار هنری موفق هلندی بود. وی همچنین برادر، حامی و صمیمیترین دوست نقاش معروف ونسان ون گوگ بود.
خانه روستایی در پروانس که با نام دروازه ورودی به مزرعهای با کومه علف خشک هم شناخته میشود در سال ۱۸۸۸ توسط ونسان ون گوگ در آرل در پروانس و در زمانی که در اوج هنرش بود کشیده شدهاست.
ونگوگ تا حدودی با الهام از آدولف مونتچیلی، ناحیه پروانس فرانسه را برای افزایش بیشتر مهارت نقاشی و تجربهاش انتخاب کرد. در نقاشی خانه روستایی در پروانس ون گوگ از تعدادی از رنگهای مکمل استفاده کرده که به کارش وضوح و روشنی بیشتری دادهاست. نقاشی تحت مالکیت نگارخانه ملی هنر واشینگتن، دی. سی. است
شکوفههای بادام
شکوفههای درختان از سوژههای خاص و مورد علاقهٔ ون گوگ بود، آنها بیداری و امید را نوید میدادند، او لذت میبرد از آنها و و لذت میبرد از نقاشی کردن این درختها و شکوفهها، اثر، بازتاب و منعکس کنندهٔ نقاشی ژاپنی و تلفیق آن در سبک امپرسیونیست است، شکوفههای بادام طراحی شد برای تبریک تولد برادر زادهٔ نقاش به نام تئو.
خانههای اُوِر
خانههای اُوِر یک تابلو نقاشی رنگ روغن است در آخر ماه مه یا اول ماه ژوئن سال ۱۸۹۰، کمی بعد از اینکه او به شهر اور سور اواز، شهر کوچکی در شمال غربی پاریس در فرانسه نقل مکان کرد کشیده شدهاست.
رفتن ونگوگ به آن شهر به خاطر نارضایتی و خستگی او از زندگی یکنواخت در تیمارستان سنت رمی بود، و با ظهور خود به عنوان یک هنرمند تعدادی از افراد معروف مثل ژرژ-آلبر اوریه با نقد کار او در مجله Mercure de France در ژانویه ۱۸۹۰ موجب شهرت او شدند.
در دو ماه آخر اقامت در سن رمی ون گوگ با استفاده از حافظه اش و رجوع به ریشهٔ هلندیاش یک سری نقاشی که آنها را «خاطراتی از شمال نامید» کشید. اثر این بازگشت به شمال در زمان اقامت در اور هم بهطور قابل ملاحظهای در نقاشی کلیسای اوارز ادامه یافت. بههرحال همانند دورهٔ اقامت در نینن مطالعاتش را بر روی زندگی روستائیان ادامه نداد. نقاشیهایش در دورهٔ اقامت در اور شامل موضوعهای متفاوت اجتماعی بود.
تاکستان سرخ
تاکستان سرخ به سال ۱۸۸۸ میلادی کشیده شده است و تنها نقاشی ونگوگ میباشد که در زمان حیات او فروخته شد. خریدار تاکستان سرخ آنا بوش، خواهر اوژن بوش (نقاش بلژیکی و دوست ون گوگ) بود که آن را در سال ۱۸۹۰ و در نمایشگاهی در بروکسل به قیمت ۴۰۰ فرانک خرید.تاکستان سرخ اکنون در موزه هنرهای زیبای پوشکین در مسکو نگهداری میشود.
گلهای زنبق
این نقاشی قبل از اولین حمله در بیمارستان روانی کشیده شده است. اثری از بحران عمیقی که در کارهای بعدیش مشاهده میشود وجود ندارد. او نام نقاشی را «برق نشانگر بیماری من» نامید، زیرا فکر میکرد با نقاشی مداوم میتواند از دیوانه شدن خودش جلوگیری کند. نقاشی همانند بسیاری از کارهایش و کارهای هم عصران وی تحت تأثیر چاپهای چوبی نقاش ژاپنی اوکییوئه بود. شباهتها شامل طرحهای قوی، زاویههای غیرعادی، کلوزآپهای درشت و همچنین نریختن رنگ براساس طرح و مدل است.
او این نقاشی را مطالعهای در نظر گرفت که مشخص میکرد چرا احتمالاً نقاشی شناخته شده و معروفی در آن مورد وجود ندارد.
گرچه برادر ون گوگ نظر بهتری نسبت به آن داشت و سریعاً پیشنهاد کرد که آن را همراه با «شب پرستاره برفراز رن» به نمایشگاه جامعه هنرمندان مستقل در سپتامبر ۱۸۸۹ بفرستند. به ونسان نوشت که نقاشی از دور چشم را مینوازد. گلهای زنبق مطالعهای زیبا پر از نسیم و زندگی است.
خانه زرد
این نام اشارهای است به طرف راست ساختمان شماره ۲، میدان لامارتین، شهر ارل فرانسه؛ خانهای که ونسان ون گوگ در ماه مه سال ۱۸۸۸ اجاره کرد. خانه چهار اتاق داشت؛ دو اتاق بزرگ در طبقه همکف برای استفاده به عنوان کارگاه هنری و آشپزخانه، و دو اتاق کوچکتر در طبقه اول که یکی از آنها رو به میدان لامارتین بود. پنجره طبقه اول نزدیک گوشه اتاق که هر دو لنگه آن باز است، اتاق میهمان ونگوگ است، جایی که پل گوگن نه هفته، از اواخر اکتبر ۱۸۸۸ در آنجا زندگی کرد. پشت پنجره جلویی، که یک لنگه آن باز است، اتاق خواب ون گوگ است. دو اتاق کوچک پشتی بعدها توسط ون گوگ اجاره شد.
ساختمان، قبل از آنکه در بمباران روز ۲۵ ژوئن سال ۱۹۴۴ توسط متفقین به سختی خسارت ببیند،بارها بازسازی و بعدها ویران شد.
ونگوگ اشاره کردهاست که رستوران، جایی که او عادت داشت غذاهایش را بخورد، در ساختمانی که صورتی رنگ شده نزدیک گوشه چپ نقاشی است. (ساختمان ۲۸ میدان لامارتین) و توسط بیوه ونیک، که صاحبخانه ون گوگ و صاحب چندین ساختمان موجود در نقاشی هم بود، اداره میشد.
مزرعه گندم مجموعه ای از نقاشیهای رنگ روغن است در سن-رمی-دو-پروانس اجرا شدهاست. همه آنها منظره ای را که ونگوگ از پنجره اتاق خواب خود در طبقه بالای نوانخانه نشان میدهد: میدانی که در زیر دیوارهای سنگی درست در زیر پنجره او محصور شده و توسط دیوارهای پشت نوانخانه از زندگی عادی مستثنا شدهاست. فراتر از این محوطه زراعی محصور، باغهای زیتون و تاکستانها، در پای کوهی به نام لزالپی به سمت تپهها قرار دارند.